در تاریکی نوشتن خیلی بهتر از نوشتن در روشناییست.همینطور اگر تنها باشی...هیچ صدایی نباشد هیچکسی نباشد بجز باران تا برایت از مشکلات ابر ها و دلیل گریه کردنشان بگوید و تو بنویسی.مثل آن روز که باران بارید و برایم از گریه ی ابر کوچک گفت:«وقتی آسمان می بارد یعنی یکی از ابر ها ناراحت است.آن بالا تصادفی شده...باید صدای صاعقه را شنیده باشی!ابر کوچولو را زیر گرفته اند!...»
-چه کسی اورا زیر گرفت؟
-چه کسی را نمی دانم ولی تنها در آسمانِ شلوغ پرسه زدن همین را دارد.
-مُرد؟
باران خندید-ابرها که نمی میرند...ابر ها همیشه زنده اند و مردنی در کار نیست.کوچ می کنند،پرواز می کنند..."دعوا می کنند باران می شوند،به هم اصابت می کنند باران می شوند."اکنون ابر کوچولو دارد می بارد.دارد زندگی می دهد......
باران رفت
روز بعد باران باز هم بارید...خیلی شدید بارید،سیل میبارید!انگار در آسمان اقیانوسی را کج گرفته بودند.
داد زدم:«چه وقت باران اینطور طغیانگر می شود؟»
صاعقه ای بر آمد و صدایی بم:
وقتی که مادر ها ناراحت می شوند.
-چه کسی اورا زیر گرفت؟
-چه کسی را نمی دانم ولی تنها در آسمانِ شلوغ پرسه زدن همین را دارد.
-مُرد؟
باران خندید-ابرها که نمی میرند...ابر ها همیشه زنده اند و مردنی در کار نیست.کوچ می کنند،پرواز می کنند..."دعوا می کنند باران می شوند،به هم اصابت می کنند باران می شوند."اکنون ابر کوچولو دارد می بارد.دارد زندگی می دهد......
باران رفت
روز بعد باران باز هم بارید...خیلی شدید بارید،سیل میبارید!انگار در آسمان اقیانوسی را کج گرفته بودند.
داد زدم:«چه وقت باران اینطور طغیانگر می شود؟»
صاعقه ای بر آمد و صدایی بم:
وقتی که مادر ها ناراحت می شوند.
***
چارده ساله ها باید قد سنشان بنویسند و نه بیشتر